مصاحبه تفصیلی با فرانک گلچین

ادبیات داستانی که می‌خواهد دیده شود

سرویس: اخبار کوتاهکد خبر: 307540|08:10 - 1398/02/03
نسخه چاپی
 ادبیات داستانی که می‌خواهد دیده شود
پایگاه خبری امروله : مصاحبه با فرانک گلچین نویسنده‌ی مجموعه داستان‌های" نفرین قهوه‌ای" و" آوای گمشده" از شهرستان صحنه

به گزارشامروله، «یک فنجان گفت‌وگو» ماحصل کاری است که امروز برای معرفی نویسندگان به ویژه نویسندگان شهرستان صحنه که انجام شده و زینب ابراهیم‌پور تمام سعی و اهتمام خود را هم به کار گرفته‌ تا این گپ‌وگفت صمیمی را در دو بخش متفاوت عمومی و اختصاصی انجام دهد. اما در اولین گفت‌وگو بایدها و نبایدها، باشدها و نباشدها در کنار قانون احتمالات قرار داده تا به سراغ خانم فرانک گلچین برود، و ایشان هم از برنامه‌ریزی مهمانی‌ها و قسمتی از سفر نوروزی‌شان گذشتند و با صبوری همیشگی‌شان با خبرنگار برنا به گفت‌وگو نشستند و ماحصل آن را با هم می‌خوانیم:

photo_2

بخش اول(عمومی)

خودتان را مختصر معرفی کنید؟

من فرانک گلچین هستیم، نویسنده‌ی مجموعه داستان‌های" نفرین قهوه‌ای" و" آوای گمشده"

 چه زمانی وارد عرصه فرهنگی شدید و فعالیت‌تان را آغاز کردید؟

از سال ۸۰ به مدت دو سال نیم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان مربی فرهنگی هنری مشغول به کار شدم، به یاد دارم که مدیر استان آقای «اسدبیگی» با دیدن بادگیری که از گِل‌ رُس ساخته بودم گفتند: ما دنبال استعدادیابی در بین بچه‌ها هستیم و مربی‌ها را کشف می‌کنیم؛ از همان زمان بود که که هنر رویای شخصی‌ام شد؛ سپس از بین فعالیت‌های مختلفی که انجام می‌دادیم، داستان‌نویسی را انتخاب کردم. مشق‌هایم با شرکت در دوره آموزش مکاتبه‌ای داستان‌نویسی استاد فروغی شروع شد افتخار همکاری با آقای مرتضی حاتمی را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در آن سال‌ها داشتم و لازم به ذکر است ایشان اولین مشوق من بودند. پس از پایان طرح کانون و مدرسه، به همراه چند نفر از دوستان" انجمن فرهنگی هنری شکوه زاگرس" را تشکیل دادیم(سپس آرام می‌خندد هم به خاطره‌ی شیرین تولد انجمن‌شان و هم جمله‌ی بعدی) خب می‌دانید که ما خانم‌ها وظایفی در خانه هم داریم که فرصت پرداخت زیاد به داستان‌نویسی را می‌گیرد اما موقعیت بسیار خوبی برای اندوختن تجربه‌های فراوان در کنار اساتید، هنرمندان و هنر دوستان شهر صحنه است.

 شما چه وقت به ادبیات علاقه‌مند شدید؟

از سن یازده سالگی که برادرم سوغات‌هایش از جنس کتاب بود، مطالعه‌ام شروع شد و بعد هم در دوره دبیرستان که مقارن با انقلاب بود (فکر می‌کند) بله حول و حوش همان زمان، هر روز کتاب تازه‌ای می‌رسید و همه را با ولع می‌خواندم.

 چه زمانی نوشتن داستان برای شما جدی شد؟

هر زمان که پای به دنیای داستان بگذاری، کار جدی می‌شود. روزهایی که بدون مطالعه و نوشتن می‌گذرد خلاء بزرگی حس می‌شود و غمی مثل غم هجران، جایی خوانده‌ام که هنر عشق است و تمامی وجود آدم را می‌طلبد، یک بار تلفنی از زنده یاد *علی اشرف درویشیان* راهنمایی خواستم، گفتند: یا حداقل پنج ساعت در روز وقت بگذار یا دست از نوشتن بکش! هیچ وقت دست از نوشتن نکشیدم اما به صورت پیوسته و منظم نشد که وقت بگذارم و اعتراف می‌کنم با این که فرصت چندانی باقی نمانده است اما هنوز به صورت جدی کار نکرده‌ام.

 نظر خانواده‌تان در مورد داستان‌هایت چیست؟

 آن‌ها مشوق من بوده و هستند و داستان‌هایم را دوست دارند.

 بیشتر در چه قالبی داستان می‌نویسید؟

داستان کوتاه.

 آثار چه نویسندگانی را بیشتر مطالعه می‌کنید و کدام نویسنده شما را تحت تأثیر قرار داد؟

نیم قرن مطالعه‌ام با روند گاهی پر بار و گاه دور از مطالعه بدلیل مشغله‌های زندگی، با داستان‌های صمد بهرنگی، منصور یاقوتی، علی‌اشرف درویشیان، جک لندن کلید خورد و بعد با آثار چخوف و سایر نویسندگان روسی ادامه پیدا کرد و پس از وقفه‌ی طولانی، آثار رومن رولان، محمود دولت‌آبادی، سیمین دانشور، صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، احمد محمود، عباس معروفی، مارکز، پائولو کوئیلو، ویرجینا وولف، زویا پیرزاد و طی سال گذشته افتخار آشنایی و مطالعه آثار اسماعیل زرعی هم نصیبم شد.

 تم داستان‌های شما بیشتر در مورد چیست؟

دغدغه‌های اجتماعی مثل فقر، جنگ، مشکلات زنان و...

 نویسندگی به نظرتان قابل یاد گرفتنه یا ذاتی است؟

هردو؛ همانند دانه‌ای که ذاتا قدرت رویش دارد اما نیاز به نور، رطوبت و خاک هست تا جوانه بزند و به ثمر برسد، استعداد بدون خواندن، نوشتن و تجربه زندگی در نطفه خفه می‌شود.

 چطور وضعیت داستان در کشور را ارزیابی می‌کنید؟

به نظر می‌رسد تحولات عظیم و حوادث پس در پی، فشارها و رنج‌ها پیش نیاز نوشتن داستان‌های بی‌شماری می‌شوند، مگر غیر از این است که داستان از یک موقعیت غیرعادی آغاز می‌شود؟ از سوی دیگر شکل‌گیری محافل خودجوش و کارگاه‌های داستان‌نویسی و امکان استفاده از فضای مجازی در زمینه بهره گرفتن از پیشینه‌ی ادبیات ایران و جهان و همچنین ادبیات پیشرو و نوین، موجی قوی از آفرینش آثار ادبی را به دنبال خواهد داشت.

 امروزه چه چیزی بزرگ‌‌ترین آسیب را به داستان می‌رساند یا آن را تهدید می‌کند؟

محتوا را فدای تکنیک و داستان‌گویی را فدای فرم کردن! استفاده از تکنیک خلاقانه و فرم مناسب در نوشتن یک داستان قوی و ماندگار سهم به سزایی دارد اما نویسنده نباید هرگز فراموش کند که اصل بیان داستان است و داستان محتوایی با خود دارد، حرفی برای گفتن و القای احساس و اندیشه‌ای به مخاطب.

 چه موضوعی باعث شد که به این نتیجه برسید که آثارتان را به چاپ برسانید؟

به نظرم نه تنها ادبیات داستانی بلکه ذات هنر این است که می‌خواهد دیده شود، به درون دیگران راه یابد و به جاودانگی برسد.

شما چه انتظاری از خود دارید و افقی که یاید به آن دست پیدا کنید، چیست؟

 یک رمان و تعدادی داستان کوتاه که نیاز به باز نویسی دارد و داستان‌های نانوشته‌ی فراوانی که در نطفه خفه می‌شوند، انتظارم از خودم بیشتر از زمانی است که تاکنون روی داستان گذاشته‌ام.

انجمن داستان چه تاثیری بر نوشته‌هایتان گذاشته است؟

مدت کوتاهی است که با انجمن داستان چکاوک همراه هستم، شور و هیجان و پشتکار دوستان قابل تقدیر است، برنامه‌ی منظم و پیوسته و جلسات پر بار انجمن روح تازه‌ای در کالبد داستان نویسان شهر دمیده است.

 کدام پاراگراف از آثارتان بیشتر شما را به وجد ‌آورده است؟

قسمتی از آخرین داستان کوتاهی که نوشته‌ام با عنوان"نفر هفتم

... دور شدیم، آن قدر که نه مرز دیده می‌شد و نه کاخ یا گنبد، در پناه صخره‌ها دل به هم سپردیم، کم از مستی نبود حال ما، وخدا؛ خدایی که نه شمشیر داشت و نه ردا در حلقه‌ی ما جای گرفت...

 اگر خودتان ویراستار کتاب‌تان بودید، با داستان‌تان چیکار می‌کردید؟

قطعاً مانع چاپ آن می‌شدم و دوباره ویراستاری‌اش می‌کردم.

 در پایان این بخش، چه توصیه‌ای به نو قلمان و نویسندگان ابتدای راه دارید؟

اختصاص دادن ساعاتی از زندگی به طور پیوسته برای مطالعه و نوشتن، در عین حال فراموش نکنیم که با دست پر پشت میز تحریر برویم، تجربه ارتباط با مردم، فعالیت‌های مختلف، بهره گرفتن از طبیعت و دیدن و ثبت لحظات در ذهن، کسب اطلاعات در هنگام نوشتن داستان‌ها به کار خواهد آمد، در زمینه‌های روانشناسی، تاریخ، فلسفه و...

بخش دوم(اختصاصی):

photo1

 همیشه بین عنوان و درون مایه ارتباط خاص وجود دارد، چرا این عنوان را برای کتاب یا کتاب‌هایتان انتخاب کردید؟

عنوان" نفرین قهوه‌ای را انتخاب کردم چرا که اکثر داستان‌های کتاب اولم درون مایه‌ی تلخ دارد و "آوای گمشده" را بخاطر صداهایی که گم می‌شوند به هم نمی‌رسند تا تحول اساسی ایجاد کنند.

 جزئیاتی که در داستان به کار می‌برید، چقدر به پیشرفت داستان و گره گشایی کمک می‌کند؟

جزئیات اگر به پیشرفت داستان کمک نکند باید حذف شود، همیشه سعی کرده‌ام جزئیات اضافی نداشته باشم اما اعتراف می‌کنم که داستان هایم هنوز جزئیات قابل حذف زیادی دارد.

 هرچند عنصر گفتگو در داستان به پیشبرد داستان کمک می‌کند، اما دیالوگ‌های به کار رفته درآثارتان چقدر به واقعیت نزدیک‌تر است؟

ترجیح می‌دهم در بخش‌هایی از داستان شخصیت‌ها خودشان حرف بزنند و داستان را پیش ببرند، اینکه چقدر موفق بوده‌ام مخاطبان بایستی نظر بدهند.

 آیا شخصیت‌های داستان‌تان را نقد کرده‌اید و اگر شخصیت خوب جا نی‌افتاده باشد، یعنی سر جایش نباشد و در نقد متوجه شده‌اید، لطفا در این مورد شرح دهید؟

بله، مثلا در داستان "ژورنال" به نظرم شخصیت اصلی خیلی سریع متحول می‌شود، در بعضی داستان‌ها مثلاً "گلبرگ‌های سفید" و "هیرو" شخصیت‌های زیادی وارد داستان کرده‌ام و زمان زیادی برای پردازش آن‌ها نیست باید از تعدد شخصیت‌ها و حوادث کم می‌کردم و یا به صورت رمان کوتاه یا داستان بلند می‌نوشتم.

 اسم یک داستان کوتاه خوب ایرانی و خارجی که در آن اصول یک داستان خوب رعایت شده باشد؟

نمی‌توانم از قلم جادویی علی‌اشرف درویشیان و چخوف نام نبرم.

آیا کتابی در دست نوشتن دارید؟

بله؛ رمانی با عنوان آناهیتا

هرکدام از عناصر را در یک جمله تعریف کنید:

قالب‌های داستانی؟

 همان‌طور که هر چیزی را در ظرف مناسب قرار می‌دهیم، داستان نیز متناسب با تعداد کلمات، شخصیت‌ها، حوادث و صحنه‌ها نیاز به قالب مناسب خود دارد ودر قالب رمان، داستان بلند، داستان کوتاه و داستانک نوشته می‌شود.

شخصیت و شخصیت‌پردازی؟

انسان‌هایی را که نویسنده از عالم هستی وارد عالم داستانی می‌کند، شخصیت داستانی نامیده می‌شوند و نویسنده؛ هویت، ویژگی‌ها و نقش شخصیت‌ها را بر پایه تحولات و درون مایه داستان شکل می‌دهد.

درون مایه؟

 معنا و مفهومی که داستان به مخاطب القا می کند، سایر عناصر داستانی بر اساس آن انتخاب و به کار گرفته می‌شوند.

موضوع؟

 موضوع قلمرو داستان را تعیین می‌کند و نویسنده داستان را تا آنجا که به موضوع ربط دارد بسط می‌دهد تا داستان دچار پراکندگی و حاشیه نشود.

زوایه دید؟

اینکه نویسنده داستان را از منظر نگاه چه کسی بیان کند، زوایه دید نامیده می‌شود و انواع مختلفی دارد.

گفت‌وگو؟

گفت‌وگو چه به صورت محاوره بین شخصیت‌های داستانی باشد چه گفتگوی درونی و یا حرف‌های نویسنده با مخاطب، نقش به سزایی در شکل‌گیری، پیشبرد و حرکت داستان دارد.

سبک؟

روش خاص هر نویسنده یا گروهی از نویسندگان برای بیان داستان، مانند سبک‌های رئالیسم، سورئالیسم، ناتورالیسم و... نویسنده حرفه‌ای به مرور سلیقه و شیوه متمایزِ بیان خود را پیدا می‌کند.

لحن؟

شیوه صحبت کردن شخصیت‌های داستانی با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و حالات روحی و درونی آن‌ها.

فضا؟

 هر داستان با توجه به درون مایه‌اش حس و حال ویژه خود را می‌طلبد، نویسنده فضایی متناسب با حس و حال درونی و ضمنی داستان بوجود می‌آورد، مثل: فضای ترسناک، وهمناک، شاد و ...

نمادگرایی؟

 نماد معنایی غیر از آن چه نوشته شده را القا می‌کند، البته منظور معنایی است که در دوره ای از ادبیات پذیرفته شده و به صورت تاویل مشترک شناخته شود، مانند: خورشید نماد روشنگری، کبوتر نماد صلح، جغد نماد شوم بودن و ...

گفت‌وگو: زینب ابراهیم‌پور

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد